Friday, December 17, 2010

تو فقط بگو چشم

مي گويند حرف نزن
مي گويند نظر نده
مي گويند مخالفت نكن
مي گويند اصلا چرا گفتگو؟!!!
كه اينها همه اش بي احترامي و بي ادبي است

تو فقط تاييد كن و بگو چشم
اگر هم اشتباه بود بگو چشم
به تو چه كه درست است يا غلط؟
خب زندگي خودت باشد
به تو چه مربوط؟
دموكراسي و گفتمان هم برود كشكش را بسابد
اگر شما كسي را آدم حساب كني كه با او گفتگو نمي كني!
تبادل نظر و درد دل نمي كني،
فقط گوش مي دهي و تاييد مي كني
خودت هم يك كلام حرف نمي زني.
اين يعني تو براي او ارزش قايل هستي
حالا اگر بيايي و بگويي به نظر من...
نه....نه خراب شد ديگر
ممكن است فكر كنند تو برايشان پشيزي ارزش قايل نيستي
و اصلا آدم حسابشان نمي كني
نه اينكه آدمها اصلا تعاملي با هم ندارند،
تو اگر بخواهي تعامل داشته باشي يعني يا خودت خارج آدميزادي يا آنها را آدم حساب نياورده اي
پس كار خراب مي شود
تو همان بهتر است فقط تاييد كني و حرفهايت را پيش خودت نگهداري
اين طوري همه راضي مي شوند

6 comments:

مومو said...

چشم!

J.T said...

نگاهی به گذشته کشورهای پیشرفته و توسعه یافته همین موضوع رو محقق می کنه که در هیچ هنگام پیشرفت و توسعه به آسانی به دست نیامده و زمانی که مطالبات مردمی مطرح گشته و به اصطلاح جامعه دچار crisis شده، سیستم با وجود تمامی challenge های موجود سرانجام به فکر اصلاح امور و بهبود شرایط افتاده!.... خوشحال هستم که اتفاقات اخیر تا حدودی هر چند ناچیز این امر رو توانسته محقق کنه.... ولی باید دید که اصلاح امور تا چه اندازه نیازمند خشونت و درگیری هست؟
ولی موضوعی که اینجا باید به اون دقت بشه، اینه که مقایسه جزء به جزء با این کشورها کاری غلط و بسی نافرجام هست. چون هیچ کدام از شرایط موجود در کشورها دارای کوچکترین شباهتی با یکدیگر نیستند.
در صحبتی که با دوستان داشتم، متوجه شدم که نمونه همین ناملایمات در همین کشورهای توسعه یافته به گونه ای دیگر وجود داره!
در زمانی که دوستان در نزدیکی مرز کانادا و امریکا بودند، به یک گشت پلیس بر می خورند!.... پلیس دیترویت با خشونت تمام به یکی از دوستان عنوان می کنه که هیچ حرکتی نکن و به هیچ چیز دست نزن و مدارک خودت رو نشان بده!.... این پلیس به گونه ای رفتار می کنه که گویی تروریست دیده، چون به دوستان مدام عنوان می کنه که عراقی هستید؟.... و این ها می گویند، نه ایران!.... اما باز هم سوال خود را تکرار می کنه!... علت اون هم تشابه نامیمون اسم ایران و عراق در زبان انگلیسی هست.... شاید هم علت اصلی دیگر اون این باشه که یکی از دوستان دارای حجاب کامل اسلامی بوده!..... این پلیس به گونه ای رفتار می کنه که دوستان رو دچار استرس مفرط کنه!... یعنی اعتبار کارت شناسایی دوست ما رو مدام زیر سوال می بره، در حالی که این چنین نیست!
اما ماجرا زمانی جالب می شه، که بعد از تمام این اتفاقات این افسر پلیس از دوستان عذرخواهی کرده و آن ها رو با احترام بدرقه می کنه!.... نکته ای که این جا باید دریافت کرد، عدم دخالت سلیقه فرد در اجرای امور هست که این مورد رو اصلا در کشور خود نمی بینیم!.... و باید این طور عنوان کرد که خشونت مورد نظر هم بی دلیل نیست، چون اگر چنین نباشد، سنگ روی سنگ بند نمی شه!.....
نمی دونم که اطلاع دارید یا نه؟
چندی پیش در دیترویت جوانکی به خود بمب انفجاری بسته بود تا هواپیمایی را منفجر کنه!
در ایران ما هم ممکنه خشونت بی دلیل نباشه، ولی متاسفانه این امر کاملا سلیقه ای و ابزاری برای تخلیه عقده روانی افراد شده!!!!....
هنوز این سوال برای ما ایرانی ها مطرح هست که اگر عاملی قدرتمند تر از مذهب برای یکی کردن دل افراد وجود ندارد، پس اگر در کشوری مثل امریکا که مذهب اصلا دخالتی در امور ندارد، پس آن کدام فاکتور x هست که سبب همدلی مردم این کشور و همکاری آن ها در جهت پیشرفت و اعتلای آن کشور شده!
چرا مردی برزرگ همچون سید جمال الدین اسدآبادی باید این طور عنوان کنه که:
به غرب رفتم مسلمان ندیدم ولی اسلام دیدم، به شرق رفتم مسلمان دیدم اسلام ندیدم.
من فکر می کنم هنر حرف زدن و فهمیدن دیگری در این کشورها به خوبی رعایت می شه، در حالی که در کشور ما تنها جایی که به اون توجه نمی شه، همین قسمت هست!
مسئله این جاست که تعداد زیادی از ما بدون توجه به این که وابسته به کدوم جناح و حذبی باشیم، حرف یکدیگر رو نمی تونیم بفهمیم! حال بخواهیم عضوی از حکومت حاکم باشیم یا ضد اون!
اگر مخالفی رو هم بر علیه خودمون ببینیم، نمی تونیم موجودیتش رو تحمل کنیم، چه برسه به این که عقایدش رو بپذیریم و قبول کنیم سیر فکری او هم چنین هست!..... وقتی به این مرحله رسیدیم، می تونیم برای همدیگه دلیل و برهان بیاریم و به طور غیر مستقیم افکار خود رو تصحیح کنیم!
این خصیصه ایرانی هست، حال بخواد این طرفی باشه یا اون طرفی!
مشکل بسیاری از ما در همین جاست!.... ما هنوز در فرهنگ راه رفتن در خیابان و آشغال نینداختن در کف خیابان ماندیم، چه برسد به این مسائل بزرگ!
موتورسوار در پیاده رو گاز می دهد و تازه اگر نگاهش هم بکنی، بهت فحش می ده!
آقا به کوه می یاد و آشغال چیس خود رو بدون هیچ عذاب وجدانی در طبیعت بکر می اندازه!
سبزی فروش به راحتی هر چه تمام تر آشغال سبزی خود رو تو جوی آب می ریزه!
نمونه های این ها زیاد هست، سرتون رو درد می یارم اگه بخوام همشون رو بگم!
قبلا هم گفتم: "مشکل ما در ذهن ما نیست، مشکل ما درست در جایی هست که ذهن ما آنجا نیست!"
پیشرفت و اعتلا زمانی حاصل می شه که شخص شخص افراد به خود آمده و دچار انقلاب و تحول درونی شده و در جهت پیشرفت مملکت خودشون بکوشند!
شاید فکر کنید کمی آرمانی حرف می زنم و با توجه به شرایط موجود قبول این موارد اندکی براتون مشکل باشه، ولی باید بپذیریم که این قسمت از کارمون خوب می لنگه!
این ها همه از دل رنجیده ما برخواسته بود، ببخشید که سرتون رودرد آوردم.
راستی تناقضی هم بین گفته هاتون و گفته هام نمی بینم!
موفق باشید.

Mahdie said...

يعني ميشه يه روزي ايران هم به اين مدينه فاضله موصوف برسه...؟
اميدوارم هر چه زودتر ببينم اون روز رو...

J.T said...

انشاالله....
هر زمانی ساعت کاری افراد در ادارات به بیشتر از 17 دقیقه در روز رسید و صد البته هر زمانی که میزان ساعات مطالعه در روز به طور متوسط از 30 دقیقه بیشتر شد، شاید بتوان به اون روز امید بست!....
من نمی دونم چرا ایرانی تا زمانی که در ایران هست، قدم از قدم بر نمی داره ولی تا پایش به مملکت کفر می رسه، مثل چی کار می کنه؟....
حال توجه کنید که این فرد که آنچنان پست و مقامی هم در دستگاه و سیستم نداره، به چنین مقامی برسه!... چه اتفاقی می افته؟... معلومه!... همون که شما گفتی میشه!
"چرا همیشه به دنبال این هستیم که از بالا شروع کنیم و اصلاح رو انجام دهیم؟؟
دیواری که کج بالا رفته رو آیا میشه از اون بالا درستش کرد؟
مگه نمی گن که: خشت اول را که نهد معمار کج
تا ثزیا می رود دیوار کج
مگه آجر آجر دیوار این سیستم ما نیستیم؟.... خب اگه این سیستم ایراد داره، به خاطر کج بودن همین آجرهای جزء اون هست!.... من جزء اگه خودم رو درست نکنم، مطمئن باشید که نباید امید به درست شدن این کل داشته باشم!"
آرزوی یک فرد خیرخواه برای بهبود شرایط آینده مملکت خود باید در این باشه که روزی به جایی ارجح و برتر در مملکت خودش برسه که دلسوزانه و آگاهانه تنها به فکر بهبود شرایط مملکت خودش باشه و این فکر را هم به نحو احسن عملی کنه!
من نمی دونم چرا این قدر حرف می زنم، شاید به خاطر اینه که تو این زمینه خیلی حرف برای گفتن دارم!
در ضمن این دو تا نظر رو من نگذاشتم، انتشار نظر رو که زدم، نمی دونم چرا خود سیستم دو تا برام چاپ کرد!

هدی said...

salam aziiizam . khoobi ? dorost kardam . postat kheyli ghashange. mamnoon

Mahdie said...

حل شد...