Monday, December 06, 2010

اكسيژن معناهاي متعددي دارد!

گاهي وقتا آدم نمي دونه چرا، ولي دلش پره
با هيچي هم آروم نمي گيره
منتظره كه يه جفت گوش شنوا(شنــــــوا !!) پيدا كنه و زمين و آسمون رو به هم ببافه و از در و ديوار گله كنه
درست مثل زودپزي كه فشارش رفته بالا و سوت سوپاپ اطمينانش در اومده
اين جور وقتا يه دوست واقعي لازمه كه يه صبح تا عصر به غرغر هات گوش بده و بعد هم دو ساعت باهات خيابونا رو گز كنه و هر دوتاتون از سرما  تا نزديكي مرز انجماد برسين!
بعد كه باهاش خداحافظي مي كني مي فهمي چه ديازپامي زدي تو رگ!!!
به اين جور رفقا ميگن اكسيژن،
اگه نباشن آدم مي ميره!!

بنده از همين تريبون بابت اين احياي قلبي ريوي ازت تشكر مي كنم زهرا جونم :)
فكر كنم سرمائه رو اساسي خوردي، نه؟!!
_____________________________________
محض اطلاع خودم در آينده : 
" اين پست مربوط به چهارشنبه يكم دسامبر مي باشد، ولي از آنجا كه بنده مسافرت تشريف داشتم هم اكنون منتشر ميشود. "

4 comments:

Anonymous said...

عنوان جالب و جدیدی بود...
برام عادی بود خیلی احساس نکردم کار فوق العاده ای انجام دادم خوشحالم که کارهای عادی از نظر بقیه فوق العاده جلوه می کنن!
ولی به نظر من معنی دوستی به همین چیزهاست.
سرما هم نخوردم چون گرمای حضور یه دوست جلوی سرما رو می گرفت...

Mahdie said...

الهي قربون تو رفيق گلم برم كه بايد تواضع رو هم به همه خصوصيات خوبت اضافه كنم!!

Mahdie said...

اِ ... پس واسه همينه من كه واست منبر ميرم هي در و ديوارو نگا مي كني؟!!!
البته گفته باشم، اين باعث نميشه تعداد سخنراني هاي پر فيض بنده كاهش پيدا كنه ها!!
فقط اطلاع پيدا نمودم... دي!

rrttgh said...

منم با نظر مهدیه موافقم و در مورد زهرا باید بگم هیچ کس بهتر از زهرا نمیتونه به درددلات گوش کنه !