Thursday, January 27, 2011

خوراك موسيقيايي اين روزهاي من

از قبل از امتحانا همه لحظه هام با زمزمه اين آهنگ گذشته، هر چقدرهم گوش ميدم سير نمي شم، واقعا چـــــرا خسته نمي شم ازش؟!

می و میخانه با صدای استاد شاهزیدی

می و میخانه مست و می کشان مست
زمین مست و زمان مست، آسمان مست
نسیم از حلقه زلف تو بگذشت
چمن شد مست و باغ و باغبان مست
تا زدم یک جرعه می از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت
شد زمین مست آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست
تو زمزمه چنگ و عود منی
نغمه خفته در تار و پود منی
تو باده و جام و سبوی منی
مایه هستی و های و هوی منی
گرچه مست مستم نه می پرستم
به هر دو جهان مست عشق تو هستم
تا من چشم مست تو دیدم
ز ساغر عشقت دو جرعه چشیدم
شد زمین مست آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست

وقتي كه من عاشقش شدم...

چند وقت پيش رفته بودم كتابفروشي كتاب بخرم. كتابامو كه خريدم داشتم طبق عادت يه چرخي هم تو اون پاساژ جديده مي زدم كه ديدمش.
وقتي به خودم اومدم ديدم چهارچشمي بهش زل زدم. رفتم يه كم اون طرف تر و فكر كردم كه فراموشش كردم ولي وقتي به خودم اومدم ديدم روبروش واستادم و زل زدم بهش. دلمو زدم به دريا و رفتم جلو و ...
و براي هميشه مال خودم شد!
.
.
.
.
.
.
.
.




يه وقتايي انقدر بهش زل مي زنم كه احساس مي كنم يكي از اون دو تام
همون كه كوچيكتره ها...آخه به نظرم شيطون تره، بزرگه به نظرم خيلي خانومونه است!
اين دقيقا همون كودك درون خودمه، انگار كه از درونياتم عكس گرفته باشن...


البته جزئيات تابلو خيلي بيشتر از اينه، خوب تو عكس نمي افتاد، نه كه مثل خودم خجالتيه...! ^_^

خال خاليه خالي

نميشه گفت درگير امتحانا بودم، اصلا دستم به نوشتن نمي رفت
دفترم مدتيه خالي مونده، خالي خال خاليه خالي!*
دلم مي خواست اصلا كاسه كوزه مو جمع كنم و برم سمت پلوتو ملوتو اينا
مريخ كه شلوغ شده، هر كي از رفيقش قهر مي كنه ميگه ميخوام برم مريخ!!
به نظر من آدما يه جاهايي تو گذشته شون يه چيزي شبيه ميخ كوبيدن كه نمي تونن به سادگي ازش بگذرن
اگه شازده كوچولو بود مي گفت در قبال گلشون مسئولن،
به هر حال نتونستم بذارم برم!
اه....افتادم به چرت و پرت...
واسه همينه دستم به نوشتن نميره ديگه!




* ياد پوپك عزيز به خير، چقده بچه بودم دوسش داشتم....

Wednesday, January 05, 2011

آخرين نفس

تمام شد،
به همين سادگي
بدون خداحافظي
كه به سلامي هم شروع نشده بود.
مثل آن وقتها كه مي رفتيم عيد ديدني
صاحبخانه اگر نبود،
يادداشت مي گذاشتيم :

" آمديم ، نبوديد ، رفتيم... عيد تان مبارك "

__________________________________________________________________________________

بعدا نوشت : ديدي گفتم....!!